جدول جو
جدول جو

معنی وق زدن - جستجوی لغت در جدول جو

وق زدن
(فُ دی دَ)
وق وق کردن. وغ وغ کردن. عوعو کردن، تعبیری به طنز و استهزا از داد و فریاد کردن
لغت نامه دهخدا
وق زدن
پارسی است وغ زدن داد زدن، نوفیدن بانگیدن سگ دادوفریاد کردن عوعوکردن، عرعروسروصداکردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَجْهْ)
از عالم سرنا زدن و نای زدن. (آنندراج). نواختن بوق. (فرهنگ فارسی معین) :
چون بوق زدن باشد در گاه هزیمت
مردی که جوانی کند اندر گه پیری.
(از قابوسنامه).
در هزیمت چون زنی بوق ار بجایستت خرد
ورنه مجنونی چرا می پای کوبی در سرب.
ناصرخسرو.
تو نیز اندر هزیمت بوق می زن
ز جاهی خیمه بر عیوق می زن.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
برغو زدن، کرنا زدن نواختن بوق، گوز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است وغ زده چشم بیرون جسته چشم وق زده. چشم بی حالت ورقلمبیده وبیرون جسته ومات
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی نغ زدن پارسی است تام زدن (گویش گیلکی) بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عق زدن
تصویر عق زدن
به دل آشوبه مبتلا شدن، استفراغ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سق زدن
تصویر سق زدن
درست آن سک زدن است خوردن (مخصوصا نان خشک را)
فرهنگ لغت هوشیار
گریه کردن و بهانه گرفتن، واژه آمیز های پارسی است زغ زدن بهانه گرفتن کودک و گاه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق زدن
تصویر دق زدن
خواستن و گدائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اق زدن
تصویر اق زدن
((اُ. زَ دَ))
عق، حال به هم خوردن، استفراغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذق زدن
تصویر ذق زدن
((ذِ. زَ دَ))
گریه کردن و بهانه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
وق زدن به تاویل، مردان را مصیبت است و زنان را رسوائی و ظاهر شدن راز ایشان. جابر مغربی
اگر کسی به خواب دید بوق می زند و بوق زدن را نمی دانست. دلیل که مردم از از سر خود آگاه کند. اگر بیند بوق می زند، دلیل که در میان مهتران دروغ گوید و آن دروغ را به سوگند راست کند و به عاقبت ظاهر گردد که آن دروغ بود. محمد بن سیرین
وق زدن در خواب بر چهار وجه است. اول: خبر دروغ. دوم: سخن مکروه. سوم: ظاهر شدن راز. چهارم: مصیبت است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
التّزمير
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
Beep, Honking
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
bip, klaxon
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
издавать звуковой сигнал , гудящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
piepen, hupend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
подавати сигнал , сигналити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
piszczeć, trąbić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
哔声 , 按喇叭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
apitar, buzina
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
fare il bip, clacson
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
بوق بجانا , ہارن بجانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
piepen, claxon
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
বীপ শব্দ তৈরি করা , হর্ন বাজানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
piga kelele, honi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
bip sesi yapmak, kornaya basmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
비프음을 내다 , 경적을 울리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
ビープ音を鳴らす , クラクションを鳴らす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
pitido, bocinazo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
बीप करना , हॉर्न बजाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
berbunyi bip, membunyikan klakson
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
ส่งเสียงบี๊บ , บีบแตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
לפלוט צפצוף , צפצף
دیکشنری فارسی به عبری