- وق زدن
- پارسی است وغ زدن داد زدن، نوفیدن بانگیدن سگ دادوفریاد کردن عوعوکردن، عرعروسروصداکردن
معنی وق زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برغو زدن، کرنا زدن نواختن بوق، گوز دادن
Beep, Honking
издавать звуковой сигнал , гудящий
piepen, hupend
подавати сигнал , сигналити
piszczeć, trąbić
哔声 , 按喇叭
apitar, buzina
fare il bip, clacson
pitido, bocinazo
bip, klaxon
piepen, claxon
ส่งเสียงบี๊บ , บีบแตร
berbunyi bip, membunyikan klakson
صفر, زمجرةٌ
बीप करना , हॉर्न बजाना
לפלוט צפצוף , צפצף
ビープ音を鳴らす , クラクションを鳴らす
비프음을 내다 , 경적을 울리다
bip sesi yapmak, kornaya basmak
piga kelele, honi
বীপ শব্দ তৈরি করা , হর্ন বাজানো
بوق بجانا , ہارن بجانا
خواستن و گدائی کردن
گریه کردن و بهانه گرفتن، واژه آمیز های پارسی است زغ زدن بهانه گرفتن کودک و گاه بزرگ
درست آن سک زدن است خوردن (مخصوصا نان خشک را)
به دل آشوبه مبتلا شدن، استفراغ کردن
نادرست نویسی نغ زدن پارسی است تام زدن (گویش گیلکی) بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
پارسی است وغ زده چشم بیرون جسته چشم وق زده. چشم بی حالت ورقلمبیده وبیرون جسته ومات